درباره كيفيت مرگ يزيد چندين گزارش در تاريخ آمده است همه اين گزارشها نيز برگرفته از منابع متعبر و كهن تاريخي است و نميتوان يكي را بر ديگري ترجيح داد اما در مجموع بايد گفت نحوه مرگ وي بسيار زشت و غير قابل بيان بوده است به گونهاي كه سعي در كتمان اوليه آن و سپس بيان گونههايي گوناگون براي آن شده است كه به موارد زير اشاره ميشود: شيخ صدوق از علما و انديشمندان پر آوازه شيعه كه به دعاي امام زمان متولد شده است درباره علت مرگ او مينويسد: يزيد شب با حال مستي خوابيد و صبح مرده او را يافتند در حالي كه بدن او تغيير كرده، مثل آن كه قير ماليده باشند. بدن نحسش را در باب الصغير دمشق دفن كردند. ابن اثير از نويسندگان نامدار اهل تسنن در كتابش به نام "الكامل في التاريخ" درباره چگونگي مرگ يزد آورده است: سبب مرگ يزيد، اصابت پاره سنگي از منجنيق به يك طرف صورت او بود، كه همين امر باعث شد مدتي مريض شود، بعد مُرد. ذهبي (دانشمند پر آوازه اهل تسنن) از محمد بن احمد بن مسمع نقل ميكند كه گفت: يزيد مست كرد و بلند شد كه برقصد. اما با سر بر زمين خورد كه سرش شكافت و مغزش آشكار شد.[1] بلاذري در انساب الاشراف مينويسد: پيري از شاميان به من گفت: علت مرگ يزيد اين بود كه او در حالت مستي بوزينه اش را بر الاغ سوار كرد. سپس به دنبال او آن گونه دويد كه گردنش شكست، يا چيزي در درونش [ احتمالا زهره اش] پاره گرديد.[2] در اينجا جالب است به اشارهاي نيز به سخن يكي از سلاطين اموي درباره يزيد داشته باشيم. از عمر بن عبدالعزيز نقل شده كه گفت: در عالم خواب ديدم كه قيامت برپا شده است - تا آنجا كه گفت : سپس بر درهاي از آتش گذر كردم و در آن مردي را ديدم كه هرگاه قصد بيرون آمدن ميكرد، او را با گرز آهني ميكوبيدند و او پايين ميافتاد. گفتم: او كيست؟ گفتند: يزيد بن معاويه [3] پي نوشتها ------------------------------- [1] - سير اعلام النبلاء، ج 4 ، ص 36 [2] - انساب الاشراف ،بلاذري، ج 5، ص 300 [3] - مقتل خوارزمي ، ج2، ص 86